طرح نظریه مشارکت و همبستگی در رابطه بین پزشک و بیمار
دکتر محمود عباسی- مشارو رییس دانشگاه در امور اخلاق و حقوق پزشکی در گفتگو با برنامه صوفیای رادیو گفتگو (مورخ 1386/6/28ساعت 10-9 ): هیچیک از مدل ها و نظریه های پترنالیسم و بیمار محور در رابطه پزشک و بیمار منطبق با ارزشهای حاکم بر جامعه مانیست. بنظر می رسد دکترین مشارکت و همبستگی در جامعه ما می تواند مبنای مناسبی در رابطه بین پزشک و بیمار تلقی گردد.
وی در این مصاحبه رادیویی تأکید کرد، وقتی سخن از اخلاق پزشکی است اولین نکته ای که به ذهن متبادر می گردد رابطه پزشک و بیمار است. رابطه ای که به نظر می رسد دوره بحران خود را می گذراند. بحران موجود در رابطه بین پزشک و بیمار از یک سو محصول پیدایش رابطه پدرسالارانه پزشکی و از سوی دیگر نتیجه ظهور مطالبات صنفی بیماران است. همزمان، بیمار نوعی رابطه مبهم با پزشکان دارد و سنت پدرسالارانه رابطه پزشک و بیمار منجر به یک رابطه اقتصادی بین پزشک و بیمار گردیده است. تعارضی که از گذشته بین یک فرد حرفه ای و یک فرد ناآگاه وجود داشته اجازه نداده است که عیناً به راه حل هایی برای بحران موجود در روابط بین پزشکان و بیماران بیانجامد. معالجه کردن بیمار در طول تاریخ به پزشکان این اجازه را داده است که بتوانند در مورد خوب و بد بیمار قضاوت کنند و تصمیم بگیرند. سیستم پزشکی همچنان در پی تضمین نقش عدالت اخلاقی در مسائل مربوط به حریم خصوصی است،
تکیه بر نظریه بیمار محور و توجه به «حقوق بیماران» در واقع واکنشی به این شکل از اختیارات پزشکی در اجرای آزادیهای فردی می باشد. آیا امروزه مابه روند گذار از یک مدل پزشکی پدرسالارانه به یک مدل مستقل تر که بر محور اطلاعات و رضایت بیمار بچرخد کمک نمی کنیم؟
«هر بیمار برای پزشک مثل کودکی است که باید رام شود نه اینکه فریب بخورد، کودکی که باید تسلّی یابد نه اینکه مورد سو استفاده قرار گیرد، کودکی که باید نجات یابد و معالجه و درمان شود.»
از دهه هشتاد میلادی با نگاهی نو به مفهوم اخلاق پزشکی و بسط و گسترش حقوق پزشکی که احیای حقوق بیماران را به دنبال داشته است تحولی شگرف در مفهوم حقوق بیماران ایجاد شده و مبانی رابطه پزشک و بیمار از شکل سنتی پدرسالارانه و قیم مآبانه تغییر یافته است و این امر نشان دهنده خللی است که بر پیکره طب سنتی وارد آمده و جامعه پزشکی را با خواستها و توقعات جدیدی مواجه ساخته است. در جامعه ما نیز اخلاق پزشکی و حقوق پزشکی می بایست گام به گام همراه با دانش پزشکی توسعه می یافت که متأسفانه چنین نشده و اخلاق پزشکی به گوشه عزلت رانده شده است.
بنابراین در رابطه پزشک و بیمار و نکته کلیدی آن که توجه به حقوق بیماران است دو دوره در حال گذار وجود دارد که نخست رابطه پترنالیسم بین پزشک و بیمار است که اخلاق پزشکی نوین و حقوق پزشکی ضربه مهلکی بر پیکره آن وارد آورده است که منجر به احیاء حقوق بیماران گردیده و به نظر می رسد مدل بعدی، مدل استقلال بیمارانست که در واکنش به رابطه پدرسالارانه و قیم مآبانه پزشک و بیمار بوجود آمده است. در اینجا استقلال شخص در چارچوب حقوقی و اجتماعی آزادی های فردی قرار می گیرد. هر کس این حق و تضمین را دارد که راجع به مصالح خود تصمیم بگیرد. بیمار الزاماً باید از جانب پزشک – که هم ردیف او است- در جریان روند امور قرار گرفته و بعد از مذاکره در چارچوب یک تعهد خدمت تصمیم بگیرد. رضایت آگاهانه، کلید روابط دو جانبه پزشک و بیماراست که از نظر حقوقی برابر هستند: پزشک پیشنهاد می کند و بیمار تصمیم می گیرد.
بین این دو مدل رابطه بین پزشک و بیمار با تحول پایدار، باید بعد فرهنگی سنت اخلاقی و ابعاد اجتماعی مربوط به هر منطقه و تأثیر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن را نیز در نظر گرفت. بنابراین، ما باید یاد بگیریم که خودمان را از مدل ها و مکاتب مختلف (پدرسالارانه یا استقلال بیمار)، که نمی توان با هیچیک حیات تعامل بین پزشکان و بیماران را به تناسب یک جبرگرایی کاملاً نظری کاهش داد، راحت و آسوده کنیم . به نظر می رسد که باید در جستجوی یک راه سوم بود. راهی که در سایه آن همبستگی و وابستگی متقابل مبنای رابطه پزشک و بیمار قرار گیرد. این راه بیشتر با فرهنگ و ارزشهای حاکم بر جامعه ما همخوانی دارد.
اصول تعادل مربوط به این توقعات اجازه می دهند که در کنار دانش پزشکی، خواستة حتی گروهی بیماران وجود داشته باشد. قبول این راه حل نیازمند این است که سیستم های دیگر مربوط به شناخت بیماری که متکی بر مذاکره، همکاری و مشارکت طرفین است را به رسمیت بشناسیم.
دکتر عباسی در بخش دیگری از مصاحبه خود با رادیو گفتگو با اشاره به روایت امام علیعلیه السلام که فرمودند: «الحکمه ضالّه المومن» حکمت را گمشده طبابت امروز دانست و تأکید کرد حلقه مفقوده طبابت در جهان امروز حکمت است و بی جهت نبوده است که در سابقه تمدنی ایرانی اسلامی، طبیب می بایست حکیم می بود تا بتواند به نحو مطلوبی به طبابت بیماران بپردازد.
دکتر عباسی دراین گفتگوی رادیویی دستیابی به این هدف متعالی را تا حدودی میسر دانست و متد آموزشی به کارگرفته شده در دوره فلوشیپ اخلاق زیست پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی را زمینه ای جهت دستیابی به حکمت در پزشکی دانست و گفت، اینکه، فقیه و فیلسوف و حقوقدان و طبیب را در کنار یکدیگر بنشانیم و با تکیه بر آشنایی و تسلط اطباء بر چالشها و مشکلات موجود در حوزه پزشکی با حضور اندیشمندان حوزه های مختلف فقهی، فلسفی، حقوقی و اخلاقی در صدد پاسخ به سئوالات و چالش های موجود برآییم گام بلندی است در جهت دستیابی به حکمتی که حلقه مفقوده طبابت در دنیای کنونی است.
وی در بخشی دیگر از گفتگوی خود با رادیو گفتگو تأکید کرد نگاه ما در آموزش و برگزاری دوره فلوشیپ اخلاق زیست پزشکی نگاهی ژرف به سابقه تمدنی ایرانی اسلامی است، ضمن اینکه از آخرین دستاوردهای علمی و ره آوردهای نوین آموزشی بهره می گیریم.